تارو مار پخش وپلا ترت و پرت ترت و مرت، بیهوده بی معنی مزخرف چرند و پرند. دری وری: (وجوابهای پرت و پلایی بسوء لات عدیده ای که از هر طرف بر او باریدن گرفته بود میداد) (دشتی)، تارو مار، چرند و پرند
تارو مار پخش وپلا ترت و پرت ترت و مرت، بیهوده بی معنی مزخرف چرند و پرند. دری وری: (وجوابهای پرت و پلایی بسوء لات عدیده ای که از هر طرف بر او باریدن گرفته بود میداد) (دشتی)، تارو مار، چرند و پرند
پا: پر و پام نجس شده، پیش آمد: خوب پر و پائی برای فلان افتاده است. چنین پر و پائی برای هیچکس نیفتاده، بنیان محکم. اساس استوار: گفته های او پر و پائی ندارد. - از پر و پا افتادن، آمد و رفت قطع شدن: آخر شب مردم که از پر و پا افتادند مطالعه بهتر می توان کرد. - ، سکوت و آرامش یافتن. - ، بیطاقت شدن. رجوع به پر و پای و رجوع به پا و پر شود
پا: پر و پام نجس شده، پیش آمد: خوب پر و پائی برای فلان افتاده است. چنین پر و پائی برای هیچکس نیفتاده، بنیان محکم. اساس استوار: گفته های او پر و پائی ندارد. - از پر و پا افتادن، آمد و رفت قطع شدن: آخر شب مردم که از پر و پا افتادند مطالعه بهتر می توان کرد. - ، سکوت و آرامش یافتن. - ، بیطاقت شدن. رجوع به پر و پای و رجوع به پا و پر شود